حمله تورم به روان جامعه ایران

چرا اخباری که این روزها می‌شنویم اینقدر عجیب شده‌اند و این خبرها چه نکته‌ای را در خصوص سلامت روان جامعه‌مان به ما می‌گویند؟

حمله تورم به روان جامعه ایران

قتل فجیع بابک خرمدین توسط پدر و با همکاری مادرش که بعدا مشخص شد سال‌ها پیش دختر و داماد همین خانواده هم به دستشان کشته شده بودند، مردی که چند زن و یک جنازه را مدت‌ها در خانه‌اش در تهران نگه داشته بود و به آن‌ها تعرض می‌کرد، پیدایش پدیده‌ای به نام اتوبوس‌خوابی در میان گروه‌هایی از جامعه به دلیل گرانی شدید مسکن و پرت کردن بلوک‌های سیمانی از بالای پل عابر پیاده روی خودروهای سواری که به مرگ یک نفر هم منجر شده است.

چرا اخباری که این روزها می‌شنویم اینقدر عجیب شده‌اند و این خبرها چه نکته‌ای را در خصوص سلامت روان جامعه‌مان به ما می‌گویند؟

حال همه ما خوب... نیست

روزها و سال‌هایی که در آن‌ها به سر می‌بریم، روزها و سال‌های خوبی برای هیچ‌کداممان نیست و تقریبا پای حرف هر کس که می‌نشینیم، بالاخره در بخشی از صحبت‌هایش به گله از وضع موجود زبان باز می‌کند.

شکی نیست که با پیدایش ویروس همه‌گیر کرونا، کشور ما هم چون دیگر کشورها درگیرش شد؛ اما در این میان برخی اتفاقات، فشار این همه‌گیری را بر ایرانی‌ها چندبرابر کرد؛ از میزان شیوع و مرگ‌ومیر بالا که از بیشتر خانواده‌ها قربانی گرفت تا دیر رسیدن واکسن و در دسترس نبودن واکسن‌های مشابه دیگر کشورها و نبود دورنمای روشن برای پایان کرونا و بازگشت به زندگی اجتماعی.

در واقع گرچه کرونا را با دیگر کشورها شروع کردیم و در این مراقبت و خانه ماندن دست‌جمعی با تمام دنیا شریک بودیم، با این حال از نقطه‌ای به بعد شاهد بودیم که کرونا در بسیاری از کشورها فروکش کرد، زندگی‌ها عادی شد و جمع‌ها برگشت و در کشور ما هنوز هر روز مرگ رکوردی تازه می‌زد.

بنابراین استرس سلامتی خود و عزیزانمان و نیز ترس از دست دادن، از اصلی‌ترین فشارهایی بود که تقریبا همه‌مان در این مدت متحمل بودیم.

گرانی، گرانی و باز هم گرانی

شهروندان ایرانی یک سالی می‌شود که با تورم کمابیش 40 درصدی سر می‌کنند و فشار این تورم روز به روز بر اقشار و طبقات مختلف جامعه بیشتر می‌شود. حالا دیگر فشار اقتصادی و گرانی موضوعی نیست که فقط به عده‌ای خاص از جامعه گره خورده باشد و در هر طبقه و با هر سطح درآمدی که باشید، باز قیمت برخی کالاها شوکه‌تان می‌کند.

اخیرا در خبری اعلام شد بر اساس اعلام برنامه اسکان بشر ملل متحد (هبیتات)، اگر فرد بیش از ۳۰‌ درصد درآمد ماهانه خود را به پرداخت هزینه تامین مسکن اختصاص دهد، دچار فقر ‎مسکن است. این در حالی است که با توجه به گرانی‌های شدید در کشور، افزایش قیمت هم سر به فلک زده و هربار رکوردی تازه از خود به جا می‌گذارد.

طبق جدیدترین گزارش مرکز آمار، در بهار ۱۴۰۰ قیمت هر متر مربع زیربنای مسکونی ۱۰۰ درصد، هر متر مربع زمین ۱۰۴ درصد و نرخ اجاره‌‌بها ۶۳ درصد نسبت به فصل مشابه سال قبل رشد داشت.

این اتفاق منجر شده بخشی از جامعه، بخشی از آن‌هایی که از قضا کار و فعالیت هم می‌کنند، تحصیل کرده‌اند و در دسته افراد بی‌خانمان و معتاد و متجاهر محسوب نمی‌شوند، به دلیل گرانی‌ها خانه و سرپناهشان را از دست بدهند.

حمله تورم به روان جامعه ایران

این روزها وقتی به تصاویر منتشر شده از افرادی که شب‌ها در اتوبوس‌ها می‌خوابند و پدیده بی‌آرتی‌خوابی را شکل داده‌اند نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که شمایل بسیاری از این افراد با آن‌هایی که پیش از این به عنوان بی‌خانمان و کارتن‌خواب دیده بودیم تفاوت دارد؛ آدم‌هایی که به سعی خودشان و علی‌رغم گرانی شدید که قیمت پوشاک را هم تحت تاثیر قرار داده است، کوشیده‌اند سرووضعی مرتب داشته باشند و ماسک به چهره دارند و این یعنی برای بقا تلاش می‌کنند، هرچند روزنه‌ای نمی‌یابند.

انتشار این دست اخبار گرچه روح جمعی جامعه را آزرده می‌کند، با این حال به نظر می‌رسد روی مسئولان هیچ تاثیری ندارد و در همین پدیده اخیر (اتوبوس‌خوابی) شاهد واکنش‌های سرد و بی‌تفاوت هم بودیم. برای مثال مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران گفت: «این‌ها بحث‌های حاشیه‌ای است و نمی‌خواهم به این‌ها بپردازم. کسی که در اتوبوس خوابش برد، کاری نمی‌شود کرد.»

چنین واکنش‌هایی نه تنها درمان نیست، که به آتش خشم جامعه دامن می‌زد و این فشار را که مردم جامعه همه باهم در وضعیتی بی‌خلاصی و نجات گیر افتاده‌اند، بیشتر می‌کند.

بی‌توجهی به اخبار، ممکن یا غیرممکن؟

چندی پیش رولف دوبلی، نویسنده و کارآفرین سوئیسی که در ایران با کتاب‌ هنر شفاف اندیشیدن شناخته شده است، کتاب جدیدی با عنوان «پیگیر اخبار نباشید» منتشر کرد. او در بخشی از این کتاب با اشاره به اینکه خبرها در آشفته کردن حال ما نقش دارند، به مخاطبانش می‌گوید دست از پیگیری اخبار بردارند تا حال بهتری داشته باشند.

اما آیا این توصیه در کشور ما و شرایطی که هر خبر می‌تواند زندگی هرکداممان را تا حد زیادی زیرورو کند، قابل اجراست؟

سلامت روان در مرحله خطر

مدتی است که روان‌شناسان از وضعیت خطرناک سلامت روان ایرانیان خبر می‌دهند.

افزایش نزاع و دعوا، خشونت‌های کلامی و خیابانی و برخوردهای فیزیکی به اوج خود رسیده است. یک روز در خبری می‌خوانیم در پردیس کوروش تهران (که از مراکز تفریحی جدید و در یکی از مناطق خوب شهر محسوب می‌شود) به دنبال دعوا بر سر صندلی، قمه‌کشی شده است و روز دیگر، فردی با انگیزه‌ای ناشناس، از بالای یک پل هوایی در اتوبان نواب تهران (جنوب شهر) بر سر ماشین‌های سواری بلوک سیمانی پرتاب می‌کند.

همه و همه این اتفاقات نشان می‌دهند سلامت روان جامعه ایران به مرز هشدار رسیده است و لحظه به لحظه به انفجار خود نزدیک‌تر می‌شود.

حمله تورم به روان جامعه ایران

از طرفی با گرانی دارو، داروهای مربوط به اعصاب هم یا گران شده‌اند، یا نمونه‌های خارجی آن وارد کشور نمی‌شوند و همه این شرایط دست به دست هم داده است تا آن‌هایی که از مشکلات روحی‌شان خبر دارند، نسبت به ادامه درمان دچار تعلل شده و آن‌هایی هم که تابه‌حال سراغ دارو و درمان نرفته‌اند، کماکان دورش را خط بکشند.

در چنین شرایطی مسئولان اخیرا از ابتلای چیزی حدود 30 درصد از جمعیت جامعه به بیماری‌های اعصاب و روان خبر داده‌اند که با توجه به شرایط بد اقتصادی و اجتماعی، به نظر می‌رسد این درصد در آینده شیب صعودی هم داشته باشد و وضعیت را بیش از پیش بحرانی کند. برای تغییر این وضعیت، همین حالا هم دیر شده است.

شما برایمان بنویسید؛ نظر شما نسبت به اخبار و اتفاقات اخیر جامعه چیست؟ آیا افزایش خشونت و تنش را در میان شهروندان حس کردید؟ شما چطور خودتان را از اخبار بد دور نگه می‌دارید؟ منتظر خواندن تجربیات شما هستیم.

ارسال نظر