شاید بهترین راه آموزش ترک تحصیل باشد
دانشآموزان نیازهای متنوعی دارند که نظامهای آموزشی یکپارچه جوابگوی آن نیست.
کیتی رایلی
ترجمه: سارا زمانی
مرجع: Time
نظام آموزشوپرورش طوری طراحی شده است که به دسته کوچکی از علایق و تواناییها بها بدهد: مهارت در ریاضی و علوم، انجام کوهی از تکالیف و رقابت بر سر بالاترین نمرهها.
اما این چیزها برای خیلی از دانشآموزان خواستنی نیست. در واقع، اگر دانشآموزی بخواهد آشپز، جواهرساز یا تعمیرکاری حرفهای بشود، مدرسه نهتنها چیزی به او نمیآموزد، که مانع راه موفقیت او هم میشود. پس تصمیم درست چیست؟ یک نظام آموزشی متفاوت؟ یا اصلا رها کردن مدرسه؟
سِر کِن رابینسون، از آن دسته افرادی بوده است که همیشه در درس و مدرسه عالی هستند؛ رابینسون پس از پایان دوره دکتری، بیش از ده سال بهعنوان استاد دانشگاه در حوزه آموزشوپرورش تدریس کرده، هدایت کمیسیون ملی خلاقیت، آموزش و اقتصاد را در انگلستان برعهده داشته، و بهپاس خدماتش در دنیای هنر از ملکه انگلستان لقب شوالیه دریافت کرده است.
با اینهمه، اکنون یکی از فعالترین مدافعان روشهای غیرسنتی در آموزش است، روشهای پرورش خلاقیت و حمایت از دانشآموزانی که برگههای گزارش عملکرد و آزمونهای استاندارد جوابگوی نیازهایشان نیست. او به دختر خودش اجازه داد در ۱۶ سالگی دبیرستان را رها کرده و برنامه تحصیلی مخصوص خودش را در پیش بگیرد. و به والدین دیگر هم توصیه میکند که آموزش غیرسنتی یا حتی ترک مدرسه را مدنظر قرار دهند، چهبسا که شاید بهترین راه برای فرزندشان همین باشد. البته باید توجه داشت که از نظر رابینسون، که خودش از مدافعان آموزش عمومی است، چنین راهحلی مناسب همه نیست.
او در مصاحبهای با تایم میگوید «من خودم در مقطع دکتری تحصیل کردهام. کتاب مینویسم. استاد دانشگاه بودهام. چنین نیست که خارج از این سیستم ایستاده باشم و به آن انتقاد کنم» ولی به این نکته نیز اشاره میکند که نظام آموزشی فعلی پاسخگوی نیازهای بسیاری از مردم نیست.
به اعتقاد او، «ما درکی بسیار محدود از هوش را مبنا قراردادهایم، و گرچه عملکرد دانشگاهی به نوبه خود مهم و برای علاقهمندانش سودمند است، اما نباید بهمثابه تنها مقیاس ذکاوت در نظر گرفته شود».
رابینسون والدین را تشویق میکند به آنچه تاکنون تحصیلات خوب میدانستند از نو بیاندیشند و روشهای متفاوت یادگیری را برای فرزندانشان بهکار گیرند. همچنین از آنها میخواهد در تغییر نظام آموزشی فعلی بکوشند، نظامی که به اعتقاد او نتوانسته خود را با نیازهای قرن بیستویکم تطبیق دهد. اینها همه موضوعات اصلی کتاب جدید اوست که همین سهشنبه منتشر شد: شما، فرزندتان، و مدرسه: بهترین مسیر آموزشی را بیابید. ( You, Your Child, and School: Navigate Your Way to the Best Education)
رابینسون میگوید: «اغلب پدرمادرهایی که با آنها صحبت کردهام گرفتار این تفکر اشتباهند که برای رسیدن به عالیترین نتایج، بهترین کار این است که به طور مداوم فرزندشان را تشویق کنند که بالاترین معدل را بگیرد و به برترین دانشگاهها راه پیدا کند ... بحث من این است که مسیرهای منتهی به موفقیت بسیار متنوعاند، ولی این روزها دیگر به اندازه کافی امتحان نمیشوند.»
رابینسون -که سخنرانیاش با عنوان آیا مدرسه خلاقیت را نابود میکند؟ (Do schools kill creativity) در یکی از سخنرانیهای تِد سال ۲۰۰۶، با ۵۲ میلیون بازدید همچنان پربازدیدترین ویدیو در تد است- معتقد است: «تعداد بالای آزمونهای استاندارد در مدارس، اولویتدهی به رشتههای علوم، فناوری، مهندسی، و ریاضیات در برابر رشتههای علوم انسانی، حد بالای استرس و نگرانی در میان دانشآموزان، و رویهای که بهسمت تکالیف بیشتر و ساعات استراحت کمتر پیش میرود، بسیار مشکلآفرینند.»
برخی از دستاندرکاران آموزش، ازجمله بتسی دواس، وزیر آموزش ایالات متحده، با این توجیه که والدین باید قدرت بیشتری در تصمیمگیری راجعبه تحصیلات فرزندشان داشته باشند، از طرحهایی مانند آزادی انتخاب مدرسه (school-choice: برنامههای مختلف تحصیلی در آمریکا که به خانوادهها اجازه میدهد در مدارسی غیر از مدارس دولتی موجود در محدوده مسکونی خود حضور یابند) یا مدارس پیمانی (charter schools: مدارس پیمانی (منشوری، یا هیأتامنایی)، مدارسی هستند که توسط دولت تامین بودجه میشوند، اما میتوانند بهصورت مستقل از مدارس رسمی و سنتی، برنامههای آموزشی خود را باتوجه به نیاز جامعه هدف خود سازماندهی نمایند) حمایت میکنند.
اما رابینسون منتقد طرحهای کوپنی (voucher programs: ازجمله برنامههای «آزادی انتخاب مدرسه» که با اعطای کوپن یا کمکهزینههای تحصیلی به دانشآموزان به آنها اجازه میدهد در مدارس یا برنامههای آموزشی منتخب خود شرکت جویند) است، چراکه به عقیده او چنین طرحهایی باعث کاهش بودجه مدارس دولتی و همچنین «افزایش مدارس پیمانی با کیفیتی مغشوش» شده است.
رابینسون معتقد است یک مدرسه خوب -فارغ از اینکه دولتی، خصوصی، یا پیمانی باشد- باید برنامه آموزشی گستردهای را ارائه دهد که زبان و ادبیات، ریاضیات، علوم، هنر، علوم انسانی، پرورش جسمانی و مهارتهای زندگی ازجمله بینش مالی و علوم تغذیه را دربرگیرد.
او والدین را تشویق میکند که درصورت فقدان چنین گسترهای، بهجای تحمیل یک نظام آموزشی ناکارآمد به بچهها، با همکاری معلمان و مدیران موسسه آموزشی فرزندشان به رفع این نواقص در خارج از محیط مدرسه اهتمام ورزند، یا بهکلی روش آموزشی نوینی را در پیش بگیرند.
به گفته رابینسون: «لازم است مطمئن باشید که فرزندانتان اساسا در مدرسه خوشحال هستند. ... فرزندان ما پیوسته نشانههایی بروز میدهند که بیانگر علایق و شخصیتشان است». مثلا ممکن است همه بچهها با لگو بازی کنند ولی آن بچهای که یک سازه کامل و پیچیده میسازد احتمالا در آینده معمار موفقی میشود. همه بچهها ممکن است نقاشی کنند، ولی آنکه قرار است در آینده کاریکاتوریست شود، احتمالا تمام حاشیه دفترچههایش پر از طراحیهای پرنکته است.
کِیت، دختر رابینسون، که اکنون مشاور نوآوری در آموزش است، در بچگی عروسکهایش را ردیف میکرد و به آنها درس میداد. اما در زمان مدرسه با ساختار سنتی آموزش مشکل پیدا کرد. او در سخنانی از دشواریهای حضور در محیط بسیار رقابتی دبیرستانی در لسآنجلس یاد میکند؛ مدرسهای که در آن، همه دانشآموزان در آرزوی راهیافتن به دانشگاههای آیویلیگ (Ivy League : گروهی متشکل از ۸ دانشگاه خصوصی برتر در آمریکای شمالی) بودند و «اگر در آزمونی نمره کمتر از ۹۵ درصد میگرفتند، واقعا گریه میکردند».
در ۱۶ سالگی والدین کتی به او اجازه دادند مدرسه را رها کرده و بهدنبال شغل، کار داوطلبانه، یا مسیر آموزشی دیگری برود. او در دورههای مختلفی ازجمله جواهرسازی و خیاطی شرکت کرد، در کلاسهای روانشناسی کودک در کالج عمومی شهر ثبتنام کرد، در دورههای تکمیلی دانشگاه یوسیالای به تحصیل در آهنگسازی پرداخت و در این صنعت مشغول بهکار شد. خود کیت دراینباره میگوید: «زندگیام تازه شروع شد. هرچه میتوانستم جذب کردم. بسیار آموختم. گویی نور زندگی دوباره به من برگشت، و دوباره شادمان شدم. ... همهچیز از لحظهای که مدرسه را رها کردم شروع شد.»
طبق آمار وزارت آموزش، در سال ۲۰۱۲ حدود ۱.۸ میلیون کودک آمریکایی در خانه آموزش میدیدند؛ این تعداد در مقایسه با سال ۱۹۹۹، که اولینبار چنین گزارشی تهیه شد، بیشاز دوبرابر شدهاست.
کن رابینسون پیشبینی میکند که محبوبیت این روش در کنار روشهایی مانند آموزش بدون مدرسه (unschooling) همچنان افزایش خواهد یافت. روش بدون مدرسه نوعی روش آموزش بیساختار است که علایق کودک را مبنا قرار میدهد.
بهاعتقاد رابینسون، اگر کودک شما مدرسه را دوست ندارد، دیگر به خلاقبودن علاقهای نشان نمیدهد، یا هیچوقت خوشحال و هیجانزده از مدرسه برنمیگردد، همه این نشانهها ممکن است حاکی از این باشد که روشهای دیگر آموزشی احتمالا برای او مناسبترند.
درباره تحصیلات عالی نیز رابینسون به والدین توصیه میکند بهجای سیستم سنتی چهار ساله دانشگاه، گزینههای جایگزینی از جمله برنامههای فنی-حرفهای، طرحهای مرتبط با کارآفرینی و «سالهای فاصله» (gap years: سالهای وقفه بین اتمام دورۀ آموزش متوسطه و ورود به دانشگاه) را نیز درنظر داشته باشند.
بهگفته رابینسون: «تمام حرف من این است که دیدن و شناختن هویت راستین فرزندانمان بسیار لذتبخشتر است از تصور آنچه ما آرزو داریم باشند. و میدانم رسیدن به این نقطه همیشه آسان نیست، والدین طبعا بهترینها را برای فرزندشان میخواهند، و اغلب تصور میکنند فرزندانشان با پیروی از نظامهای جاری بهترین نتیجهها را خواهندگرفت».
او میافزاید: «دقت کنید و ببینید چه چیزهایی علاقه فرزندتان را برمیانگیزند، اگر دائما مجبورید آنها را در مسیری که مشتاقش نیستند هل بدهید، لازم است تجدید نظر کنید.»
منبع: ترجمان
سلام کاملا موافق متن بالا هستم آموزش و پرورش دور خود می چرخد