سال نو در انحصار مصرف

سعی داشتم تا نوشته‌ام را با شعری در باب سال نو و تب و تاب بازار مصرفی مردم شروع کنم اما چیزی که بتواند حق مطلب را بیان کند نیافتم. تنها در این میان شعری از طاهره صفارزاده به یاد آوردم و کلمه انحصار را از او به عاریه گرفتم تا در عنوان مطلب بگنجانم.

سال نو، نوروز و یا هر نام دیگری که شروع سال اول خورشیدی را با آن می‌شناسیم از گذشته تا کنون مفاهیم گوناگونی را به خود گرفته است.

در ارتباط با پیشینه نوروز سخنی به میان نمی‌آورم چرا که کمابیش داستان‌ها و حکایاتی در این‌باره شنیده‌ و خوانده‌ایم.

آنچه که ذهن را به خود مشغول می‌کند بحث مفاهیمی است که این جشن بزرگ از دیرباز تا کنون دنبال می‌کند. امروزه، نوروز تعبیری از مصرف را به خود گرفته و گویی در انحصار آن است.

در ارتباط با این ماهیت مصرفی به سراغ کتاب عمو یادگار، روایت عمو نوروز و یا حتی کتاب و فیلم « A Christmas Caro l» اثر چارلز دیکنز (نویسنده انگلیسی) رفتم. در پایان به شعری از « Carol Ann Duffy ، «Mrs Scrooge روایتی در مواجه با سال نو میلادی برخوردم که فکر کنم راهنمای خوبی برای شروع سال نو باشد. در ادامه به روایت هر یک از این موارد خواهیم پرداخت.

آن روزها رفتند

آن روزهای عید

آن انتظار آفتاب و گل

آن رعشه‌های عطر

در اجتماع ساکت ومحجوب نرگس‌های صحرایی

که شهر را در آخرین صبح زمستانی

دیدار می‌کردند

آوازهای دوره‌گردان در خیابان دراز لکه‌های سبز

بازار در بوهای سرگردان شناور بود

در بوی تند قهوه و ماهی

بازار در زیر قدم‌ها پهن می‌شد ، کش می‌آمد ، با تمام لحظه‌های راه می‌آمیخت

و چرخ می‌زد ، در ته چشم عروسک‌ها

بازار مادر بود که می‌رفت با سرعت به سوی حجم‌های رنگی سیال

و باز می‌آمد

با بسته‌های هدیه با زنبیل‌های پر

بازار باران بود که می‌ریخت ، که می‌ریخت ، که می‌ریخت

آن روزها رفتند

«فروغ فرخزاد»

روایت عمو یادگار از بازار مصرفی سال نو

روایت عمویادگار در شروع فصل بهار و تعبیری که از بازار مصرف وجود داشته من را دست به دامن خاطرات کرد تا اینکه مطلبی در مجله دویچه وله فارسی به روایت دکتر صدرالدین الهی پیدا کردم.

عمو یادگار خوابی یا بیدار؟ بهاران که از راه می‌رسید، تو صبح عید را با نقل و بوسه و نبات و سنبل آغاز می‌کردی. سفره‌ی عید رنگین بود با ماهی و سبزه و سکه و سلام و بوسه و مهربانی. و تو به همه عیدی می‌دادی. با اسکناس‌های تازه‌ی تا نخورده و نو که لای قرآن خطی کهنه گذاشته بودیم، تا سال بر آن بگذرد. بچه‌ها لباس نو بر تن، کفش تازه بر پای با صورتی به گشادگی گل به درخشش آفتاب به سوی تو می‌شتافتند.

پسر/ دختر: عمو یادگار سلام.

عید شما مبارک.

عمو یادگار: پسرم/ دخترم سلام. دمب شما سه چارک!

در این متن گویا نو شدن و سال جدید را با خرید کالاهایی جدید به خود یادآوری می‌کنیم و یا به عبارتی دیگر هویت نو شدن در گرو خرید کالایی جدید است. در تعبیری از ابوریحان بیرونی، عید نوروز بیداری طبیعت و آغاز فعالیت کشاورزی است و این عید مرتبط با زندگی دنیوی مردم است. تاکید بر زندگی دنیوی و یا به قولی بیدار شدن از خواب زمستانی و شروع به زراعت لزوما به معنای مصرف و بهره‌وری بیشتر از طبیعت نیست.

اگر به گونه‌ای دیگر به سال نو بنگرید درمی‌یابید که طبیعت قصد دارد درس خود را به ما بیاموزد. درسی که در آن از اعتدال در مصرف با ما سخن می‌گوید (سه ماه زمستان و سه ماه بهار). پوشانده شدن تنه درختان خشک به زیبایی برگ‌های سبز و تجلی خورشید به معنای پوششی جدید در زندگی ماست. اما امروزه آن را با خریدن کالایی جدید به خود القا می‌کنیم.

اما خوشبختانه طبیعت با حضور در افسانه‌های شنیدنی، پیام‌های خود را از طریق قهرمانان داستان به گوشمان می‌رساند.

در این میان عمو نوروز و ننه سرما که می‌توان آن‌ها را روح سال نو و نوروز یا دو افسانه طبیعت دانست، گمانم همانند خانم و آقای Scrooge در گیرودار انتقال پیام خود به مردم و حفظ هویت‌شان گرفتار شده‌اند.

باز پس‌گیری هویت Scrooge توسط Mrs Scrooge

شخصیت Ebenezer Scrooge در داستان دیکنز، فردی به روایت عامه مردم، شرور و خسیس است. او به حداقل‌های زندگی بسنده کرده‌است و تمایلی به هزینه‌کردن بیش از اندازه برای خود و دیگران ندارد.

سال نو برای Ebenezer به معنای دامن زدن به بازار مصرف و تجارت آزاد و بین‌المللی است و این بر ضد باورهای اوست. دیکنز به نقل از Forbes با این داستان تبدیل به قهرمانی برای سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها می‌شود و حتی کارل ماکس در جایی، چارلز دیکنز را الهام‌بخش خود می‌داند. به منظور مطالعه بیشتر اینجا کلیک کنید.

اما با توجه به سیری که داستان طی می‌کند مشخص می‌شود که دیکنز قصدی بر انتقاد و یا حذف نظام سرمایه‌داری ندارد، بلکه توجه او بیشتر منوط به فاصله طبقاتی دوره ویکتوریا و حمایت افراد جامعه از یکدیگر (بشر دوستی) است.

چارلز سعی دارد به گونه‌ای وظیفه را از دولت سلب کرده و آن را به مردم واگذار کند یعنی زمینه‌ای برای به‌وجود آمدن خیریه‌ها. این موضوع را می‌توان در نمایی از فیلم « A Christmas Carol » در بحبوحه شروع سال نو دید که همگی از Scrooge انتظار کمک و حمایت دارند. حتی جایی از فیلم که او درخواست مردمانی که خواهان تاسیس خیریه هستند را با اشاره به مالیاتی که پرداخت می‌کند، رد کرده و آن را وظیفه دولت می‌داند. در نمایی دیگر از فیلم شاهد بازار مصرفی و تجارت آزاد هستیم و می‌توان آن را پیاز اسپانیایی، خوشه‌های انگور مدیترانه‌ای، و پرتقال و لیمو از خط استوا دید. در پایان اسکروج بعد از خوابی که (روح همکارش، روح کریسمس سال گذشته و روح مرگ) می‌بیند، توسط حس گناهی که روح‌ها به او منتقل می‌کنند (پروپاگاندا)، عقاید خود را کنار می‌گذارد و تبدیل به فردی خوشرو و متاسفانه مصرف‌گرا می‌شود. اما این پایان داستان نیست چرا که Carol Ann Duffy، (نویسنده زن بریتانیایی) با روایت Mrs Scrooge بیوه Scrooge، آرمان‌های بشر دوستانه و ضد مصرف‌گرایی او را با داستانی دلنشین نجات می‌دهد.

مصرف گرایی

Mrs Scrooge شخصیتی میانه‌رو در آستانه سال نو

Mrs Scrooge، فردیست که با مصرف‌گرایی و خرید بی‌رویه در شروع سال نو و مناسبت‌های دیگر مخالف است و در هر فرصتی سعی می‌کند به گونه‌ای پیام خود را به گوش مردم برساند و آن‌ها را آگاه کند. اما امروز قایم به ذات بودن کمی مشکل است و در همین خصوص مورد تمسخر دیگران قرار می‌گیرد. تا در آستانه شب سال نو، خواب سه روح (Ebenezer Scrooge، روح سال نو گذشته و روح سال نو امسال) را می‌بیند که او را به قطب شمال برده و پیام خرس‌های قطبی را در خصوص گرمایش جهانی به او برسانند و بابت رویکرد ضد مصرفی او قدردانش باشند. پس از آن روز Mrs Scrooge به جنبش خود ادامه داد و توانست ضمن قدردانی از سال نو در کنار خانواده و اطرافیانش، آن‌ها را به مصرف کم‌تر و آگاهانه‌تر تشویق کند.

Duffy، شخصیت Mrs Scrooge را طوری به تصویر کشیده که نه بد اخلاقی Scrooge را دارد و نه مانند او از عقاید خود کناره‌گیری می‌کند و در آخر خانواده‌اش سپاس‌گزار رویکرد زندگی فردی و اجتماعی او هستند.

خرید بوقلمون سال نو، سبزی پلو با ماهی شب عید و… هر کدام منجر به صید و شکار بی‌رویه و افراطی هر یک از این حیوانات و تاثیر مستقیم بر تغییرات اقلیمی می‌شود. به منظور مطالعه بیشتر اینجا کلیک کنید.

خرید ماهی قرمز، لباس و کفش نو، تغییر وسایل مربوط به دکوراسیون داخلی، حراج برند‌های پوشاک و… همگی از جمله مواردی هستند که موجب شکل‌گیری حباب در بازار مصرفی شده و سال نو را در انحصار مصرف درآورده است. و در آخر به نوروز برچسب تجاری‌‌سازی می‌زند. این تجاری‌سازی آسیب‌های جبران‌ناپذیری برای آیندگان و کره زمین به دنبال خواهد. به منظور مطالعه بیشتر اینجا کلیک کنید.

روح سال نو (عمو نوروز و ننه سرما) هیچ‌وقت گمان نمی‌کردند که یکدیگر را سالی یک‌بار در بازار‌های مصرفی ببیند. چرا که آ‌ن‌ها همیشه در قالب افسانه‌ای بر زبان مردم و در شعر‌های فردوسی و دیگر شعرا هویت خود را یافته بودند.

زندگی پایدار

هویت نوروز از دیروز تا به امروز

در شناسایی هویت نوروز از دیرباز تاکنون، به زبان شعر متوسل شدم. هر چقدر که به دوره معاصر نزدیک می‌شویم، نوروز ماهیتی نوستالڑیک به خود می‌گیرد. گویی دیگر حال و هوای قدیم نیست و امروزه لباس مصرف‌گرایی به تن خود کرده‌است.

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه از جشن نوروز در دوران اولین پادشاه ایرانی سخن به میان می‌آورد. عنصری بلخی از نوروز با صفت بزرگ یاد می‌کند. فرخی سیستانی، منوچهر دامغانی و… هر یک نگاهی در قالب توصیف جشن بزرگ سال نو دارند. اما از قرن ششم به بعد، به گفته امیراسماعیل آذر (استاد ادبیات فارسی و مدیرعامل موسسه فرهنگی و هنری فرهنگیان) در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم، نوروز معنای مفهومی به خود می‌گیرد و شاعر به وجه مفهومی آن می‌پردازد. این امر در اشعار مولوی و سعدی به چشم می‌خورد.

نوروز بمانید که ایام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!

«مولوی»

بعد به سروده‌ای از فروغ فرخزاد در روایتی نوستالڑیک از سال نو می‌رسیم که در ابتدای مطلب به آن اشاره شده است.

ثمین باغچه‌بان، فرهاد مهراد و… که آواز یادگاری از نوروز را به گوشمان می‌رسانند.

امروز اما از نوروز چه چیز برای ما باقی مانده‌است؟ کجای این سیر توصیفی، مفهومی و نوستالڑیک قرار گرفته‌ایم؟

نوستالڑیک شدن نوروز خود نشانه‌ای از هویت باختن آن دارد. هویتی که گوشه و کنار بازارهای مصرفی، کنار پیاده‌‌روهای خیابان‌های اصلی شهر پراکنده شده‌است.

لباس نو می‌پوشیم

می‌ریم به دید و بازدید

مگر خبر نداری

دوباره عید شده، عید

دلخوری‌ها، غصه‌ها

پر می‌کشن، دود می‌شن

اخم‌ها و دشمنی‌ها

با بوسه نابود می‌شن

خنده و ماچ و عیدی

بهتر از این نمی‌شه

کاش نره عید نوروز

این جا باشه همیشه

«مصطفی رحماندوست»

امیدوارم تا اینجا از مطلب لذت برده باشید. سعی می‌کنم سخن کوتاه کنم اما بررسی نمایش کوسه، کوسه داستانی آموزنده دارد که نمی‌توان از کنارش ساده گذشت.

کوسا، کوسا (کوسه، کوسه)، آزادی سال نو از حصر مصرف

«کوسا، کوسا» نمایش مردمی قدیم در آذربایجان است. این مراسم با محوریت بدرقه و خداحافظی با زمستان و آمدن بهار به وجود آمده‌است. کوسه (نماد انسانی زمستان)، دستیار کوسه و بز (نماد حیوانی بهار) از بازیگران این نمایش هستند.

در این نمایش، کوسه به همراه دستیارش و به کمک شخصیت دوست‌داشتنی بز که زمزمه بهار و زایش است، شروع به جمع‌آوری خرج راه می‌کنند. اما کوسه (انسان مصرف‌گرا)، پول‌های جمع‌آوری شده را به زور از بز (طبیعت) می‌گیرد. و این درحالیست که اندوخته زمستان در گرو شروع بهار است. و اما بز شب‌هنگام سنگی به سر کوسه می‌زند و او را از حصر مصرف نجات می‌دهد. در طول نمایش کژی‌های اجتماعی، به صورت طنز و خنده نشان داده می‌شود.

سنت دیرینه

نتیجه‌گیری

امروزه با توجه به بوجود آمدن نیازهای غیر اساسی که با پروپاگاندا و تبلیغات، تبدیل به نیازهای اساسی شده‌اند، ما به شخصیت‌هایی همانند Mrs Scrooge نیاز داریم که ضمن پاس‌داشت سال نو و قدردانی از طبیعت، تحت اقدامی بشر دوستانه، خانواده و اطرافیان خود را نسبت به مصارف موجود در مناسبت‌های گوناگون آگاه کند. متاسفانه صرفه‌جویی و یا قایم به ذات بودن امروزه تبدیل به خودخواهی شده، درحالی‌که آینده زمین به جنبش‌ها و حرکات موثر‌تری از سمت ما نیاز دارد.

در این خصوص به گفته Peter Singer (فیلسوف استرالیایی)، بهتر است حرکت درست و موثر را در هر زمینه شناسایی کرده و بعد اقدام کنیم.

به این پدید effective altruism گفته می‌شود که می‌توانید به منظور مطالعه بیشتر به سخنرانی‌ ایشان در TED مراجعه کنید.

وقتی در آفتاب قدم بر می‌داری

با آفتاب

سایه تو

زاویه قایم می‌سازد

قایم به ذات باید بود

قایم به ذات او

«طاهره صفارزاده»

ارسال نظر