مهشید میرمعزی، مترجم با سابقه بیان کرد:
دلیل ترجمههای متعدد از کتابهای مختلف چیست؟
مهشید میرمعزی، مترجم باسابقه آثاری چون «قطار شبانه لیسبون»، «در محفل شاعران مرده» و «و نیچه گریه کرد» درباره دلیل ترجمههای متعدد از کتابهای مختلف در بازار کتاب توضیح داد.
مهشید میرمعزی، مترجم زبان آلمانی، در گفتوگو با ایسنا درباره معیارهای انتخاب کتاب برای ترجمه که به نظر میرسد به سمت کتابهای پرفروش رفتهاند، اظهار کرد: «پرفروشها الزاما کتابهای بدی نیستند. فکر میکنم شاید بهتر باشد نامش را پرمخاطب بگذاریم. خیلی اوقات مخاطب از طریق کتابهایی که خواندنشان سادهتر است، شروع میکند و بعد سراغ کتابهای سختخوانتر و پیچیدهتر میرود و البته گاهی هم همانجا میماند. همانطور که بازار ترجمه به روانشناسی و فلسفه نیاز دارد، به این نوع کتابها هم نیاز دارد. بگذاریم خواننده خود به سمت چیزی برود که دوست دارد.»
مسابقه ترجمه کتابها در جریان است
او درباره رقابتی که گاه برای انتشار هرچه زودتر کتابها وجود دارد، اظهار کرد: «بله، ظاهرا این مسابقه وجود دارد. گاه من کتابی را ترجمه میکنم و قبل از اینکه به بازار بدهم، میبینم مترجم دیگری آن را منتشر کرده است. مشکلی که بارها درباره آن صحبت کردهایم، به مسئله کپیرایت برمیگردد. اگر کپیرایت رعایت شود این اتفاقها نمیافتد، ناشر کتاب را دست هر مترجمی نمیدهد و از طرف دیگر ناشر دیگری اجازه انتشار کتابهای تکراری را نخواهد داشت. این نکته منفی داستان است که ناشری میخواهد از راه قانونی و اخلاقی وارد شود، اما برای جلوگیری از دوبارهکاری، هیچ اقدامی نمیتواند بکند. این معضلی است که داریم و تا زمانی که مسئله کپیرایت حل نشود، در آن باقی خواهیم ماند.»
میرمعزی درباره مسابقه بین ناشران برای عرضه هرچه سریعتر کتابها نیز گفت: «به نظرم ناشران معتبر و خوشنام و همچنین مترجمان حرفهای که برای خود اعتبار قائل هستند، وارد این مسابقه نمیشوند. اگر ناشری به من بگوید این کار را میخواهم ولی زود باید تحویل بدهی، به صرف اینکه باید در کارم عجله به خرج دهم، جواب مثبت نمیدهم؛ مگر اینکه متن کتاب طوری باشد که بشود با سرعتی بیشتر از سرعت کتاب فلسفی ترجمه کرد. من وارد این مسابقه نمیشوم و کمیت را فدای کیفیت کارم نمیکنم. ممکن است ناشری بخواهد مترجم کتابی را سریع ترجمه کند، اما چنین چیزی را مشاهده نکردهام، یا حداقل درباره من این اتفاق نیفتاده که ناشری بخواهد من را به عجله برای ترجمه تشویق کند. ناشرانی که با آنها کار میکنم، اعتبارشان برایشان بیشتر از آن اهمیت دارد که بخواهند کتابی را سریع و شاید بدون کیفیت چاپ کنند.»
مترجم «قطار شبانه لیسبون»، «کامو، آرمان سادگی» و «دنیای دیروز» ادامه داد: «کیفیت کاری که با عجله انجام میشود، طبعا مانند کاری که با حوصله و دقت انجام میشود، نخواهد شد. کار ترجمه نیاز به تأمل و صبوری دارد، باید گشت و بهترین معادل را پیدا کرد؛ اما زمانی که پای عجله در میان باشد، طبعا مسئله تأمل برای مترجم، موضوعی لوکس میشود و نمیتواند این کار را انجام دهد. در واقع وقت ندارد که چندین ساعت روی جملهبندی و یافتن معادل بهتر یک پاراگراف توقف کند، فقط چون از جملهای که ترجمه کرده است خوشش نمیآید.»
بگذریم خوانندگان، خود کتابشان را انتخاب کنند
میرمعزی در ادامه گفت: «شغل مترجمان ترجمه است و نمیتوان برای انتخاب کتابی که فروش بیشتری داشته باشد، به آنها خرده گرفت؛ زیرا بسیاری از آنها از این راه زندگیشان را میگذرانند و طبعا ترجیح میدهند کتابشان بیشتر فروش برود. حمایتی هم پشت مترجمان نیست، بنابراین گاهی مجبورند این کار را بکنند. به نظرم مجموعهای از عوامل باعث میشود ناگهان راجعبه کتاب و نویسندهای بهقدری تبلیغ شود که مخاطب فکر میکند باید حتما این کتاب را بخواند. تبلیغات آنقدر سیستماتیک است که اثر نویسندهای در ایران و آمریکا و اروپا ترجمه میشود، اما در نهایت اکثر آن کتابها به گونهای هستند که 2، 3 سال بعد، اثری از کتاب و نویسندهاش نمیبینید. از طرف دیگر خواننده از مطالعه آن کتاب لذت میبرد. اصل مطالعه هم، لذت از خواندن کتاب است. ممکن است شما از کتاب «چگونه در عرض ۳ ثانیه میلیاردر شوم؟» لذت ببرید یا از کتاب هگل، اما من از هگل لذت نبرم و بخواهم در عرض ۳ ثانیه میلیاردر شوم! این حق من است که خودم کتاب را انتخاب کنم. مترجمی که سراغ کتابی میرود، مخاطب را مجبور نمیکند که کتاب او را بخرد. کتابی که پرفروش میشود حتما مخاطب دارد. تنوع کتابها در بازار کتاب، انتخاب خواننده را راحت میکند. در این صورت هر آدمی دنبال کتابی میرود که موضوعش برای او جالبتر است.»
اصطلاح «عامهپسندی» را قبول ندارم
او سپس با تاکید بر اینکه اصطلاح «عامهپسند» را نمیپسندد، گفت: «اینها کتابهایی هستند که مخاطب بیشتری دارند. من لفظ پرمخاطب را برایشان مناسبتر میبینم. بسیاری از کتابهای نیچه هم پرفروش است و مردم هنوز نیچه را میخوانند. اصطلاح عامهپسند را دوست ندارم. گویی خودمان را بالاتر از عامه میدانیم؛ یعنی عامه مردم سلیقهشان بد است و سلیقه من خوب است. همین باعث ایجاد فاصله بین مخاطب و نویسنده یا مترجم میشود. شاید بگویند ما با خرید کتابهایت تو را به شهرت رساندیم و حالا ما را به سطحی و عامی بودن متهم میکنی. به نظرم بسیاری از مشکلات با کپیرایت حل خواهد شد، ولی ما درباره وضعیت ایدهآل صحبت میکنیم و حالا که چنین وضعیتی وجود ندارد، فکر میکنم هرکسی به نوبه خود میتواند از ترجمه تکراری خودداری کند و با برخوردی حرفهای، تنها اولویتش مخاطب و ارائه اثری باکیفیت باشد. همراهی و شرکت در مسابقه ارائه سریع ترجمه کتابهای پرفروش که در نشریات معتبر منتشر میشوند، نتیجهاش وجود چندین ترجمه از یک کتاب است که بسیاری بیکیفیت هستند. نتیجه بدترش هم از دست دادن اعتماد مخاطب است که سزاوار و شایسته خواندن آثاری با بهترین کیفیت است.»
نظرها