لیست پرفروش ترین کتاب های ایرانی 1400 به همراه قسمتی از نوشته پشت جلد
در آشفتگی دنیای امروزی، ذهن خود را با حداقل یک ساعت خواندن کتاب نرمش دهید و چه بهتر که این دوست خاموش از لیست پرفروش ترین کتاب های ایرانی 1400 انتخاب شود.
پرفروش ترین کتاب های ایرانی 1400
هیچ دوستی بهتر از کتاب نیست. کتاب خواندن علاوه بر جلای روان و شخصیت، ذهن آدمی را به دنیاهای ناشناختهای میبرد که بازتابکننده تاریخ، علوم، حکمت و فلسفه، تفکرات و تجارب انسانهای دیگر هستند.
بهبود حافظه و تخیل، کاهش استرس، کسب علم و دانش و نرمش مغز، همگی جزء مزایای کتاب خواندن به حساب میآیند. با این وجود، معمولا وقت زیادی برای خواندن کتابها نداریم. در این صورت بهتر است به سراغ گلچین کتابها برویم.
بهای معنوی برخی کتابها هرگز از بین نمیرود. در این مطلب شما را با لیست پرفروش ترین کتاب های ایرانی 1400 آشنا میکنیم. این کتابها طرفداران بسیاری داشته و صرف هزینه و وقت برای آنها کاملا ارزش دارد.
کتاب چشمهایش
نویسنده: بزرگ علوی
تاریخ نشر: 1331
قسمتی از نوشته پشت جلد «استاد ماکان نقاش بزرگ و یک مبارز سیاسی است که زندگیاش در تبعید پایان میگیرد. یکی از آثار او پردهای است به نام چشمهایش، چشمهای زنی که گویا رازی را در خود پنهان دارد.»
کتاب ماشاءالله خان در دربار هارونالرشید
نویسنده: ایرج پزشک زاد
تاریخ نشر: 1337
قسمتی از نوشته پشت جلد «این تفریح و تفرج در گذشته، موضوع بسیاری از آثار تخیلی نویسندگان بوده است. چند شب پیش با دوستی از این مقوله حرف میزدیم. به فکر افتادیم ما هم در این زمینه آزمایشی بکنیم، فکر برگرداندن ماشاءالله خان دربان بانک به دوران پرجلال هارونالرشید در ذهن ما شکل گرفت و طرح آن را به تقلید ادبیات خارجی ریختیم. انشاء الله سفرش به خیر باشد.»
کتاب منِ او
نویسنده: رضا امیرخانی
تاریخ نشر: 1378
قسمتی از نوشته پشت جلد «اولا یعنی پول خون پدرت، بالکل، به قیمت پشت جلد این کتاب است؟! اینقدر ارزان است؟ اگر این جوری است که یکی دو تا استکان لبپر هم برای ما بریز! خودت هم بزن، روشن میشوی! کانه برادر بزرگه برادران کارامازوف که ابویاش را نفله کرد! دستت درست...»
کتاب آخرین رؤیای فروغ
نویسنده: سیامک گلشیری
تاریخ نشر: 1393
قسمتی از نوشته پشت جلد «گفت مرد تعریف میکند که یک سال پیش یک روز عصر با پسرش میآیند آنجا و توی ساحل مینشینند شاید همان اطراف، نزدیک جایی که امیر و دوستانش نشسته بودند. آنوقت مرد به سرش میزند که با پسرش بروند توی آب. لباسهایشان را درمیآورند و میزنند به آب. همانطور که دست همدیگر را گرفته بودند، چند متری جلو میروند. فکر میکردند حتی تا چند متر جلوتر هم همانطور کمعمق است. به خاطر همین دست همدیگر را رها میکنند و میروند جلوتر...»
کتاب سرخ سفید
نویسنده: مهدی یزدانی خرم
تاریخ نشر: 1396
قسمتی از نوشته پشت جلد «رمانی که از یک باشگاهِ ورزشی کوچک در خیابانِ شانزده آذرِ تهران سالِ 1391 آغاز میشود و میرود به دیماه سالِ 1358. دهها داستان و روایت در این تکه زمانی اتفاق میافتند که به نحوی باهم ارتباط پیدا میکنند. میگوید که چطور یک کشیش یونانیِ آزادیخواه در برفِ تهرانِ آن سال در هوای شهری نفس میکشد که مهاجمِ تیمِ بلاتکلیف شده تاجِ تهران مبهوت روزگار است و اینکه چرا جنازه نخستوزیر اعدامشده هنوز دفن نشده و در پزشکی قانونی باقی مانده و فروشنده کتابهای جلدسفید، عاشقِ یک متخصص زنانِ ممنوع الکار شده است.»
همچنین بخوانید: معرفی کتاب ما اهل زمین نیستیم!
یک عاشقانه آرام
نویسنده: نادر ابراهیمی
تاریخ نشر: 1397
قسمتی از نوشته پشت جلد «من، شناگر از کودکی در آب غوطه خورده شمالی، اگر در دریا به آسانی غرق نمیشوم، در دامنه سبلان، به ناگهان، چنان گلباران شدم که یکپارچه خیس از عطر زنده گلها، چتری از رؤیای رنگ بالای سرم گشوده شد ... پنیر تبریز را با خیاری که طراوت و تردی پوستش چاقوی زنجانیام را خجل میکرد، لای نان تازه دهی گذاشتم... چه عطری، خدای من! صدای زنبور میآمد، و تورا دیدم که از دور میآمدی ...»
کتاب چهل سالگی
نویسنده: ناهید طباطبایی
تاریخ نشر: 1398
قسمتی از متن کتاب: «چقدر دوستش داشتم، چقدر مثل هم بودیم، اما گذشت، این همه سال اصلا به نظر نمیآید که او حتی لحظهای به فکر من بوده. عاشق کارش است. ای کاش من هم عاشق چیزی بودم، عاشق چیزی که فقط و فقط مال خودم باشد، عاشق یک کار، یک عشق مطمئن، عشق به چیزی که به عواطفت جواب بدهد، نگران آن نباشی که پست بزند، یا کمتر دوستت داشته باشد، یا ته بکشد. چقدر پیر شدم.»
کتاب هیچ دوستی بهجز کوهستان
نویسنده: بهروز بوچانی
تاریخ نشر: 1398
قسمتی از متن کتاب « اَحَدی دم برنمیآورد. بچه کوچک چندماهه هم غریزهاش به کار افتاده بود و جیک نمیزد؛ سینه مادرش را گرفته بود و بیاینکه آن را بمکد، فقط نگاه میکرد. کوچکترین جیغ یا صدایی ممکن بود همهچیز را خراب کند. سه ماه آوارگی و گرسنگی در جاکارتا و کِنداری و همه آن ترسها عاقبت ختم شده بود به سکوتِ آن ساحل ... چهل روزِ تمام درحالیکه بهشدت گرسنه بودم در زیرزمین هتل کوچکی در کِنداری گرفتار شده بودم؛ کِنداری که روزگاری بهشت پناهندههایی بود که میخواستند با قایق به استرالیا بروند.»
کتاب نیم دانگ پیونگیانگ
نویسنده: رضا امیرخانی
تاریخ نشر: 1398
قسمتی از نوشته پشت جلد « تلاش میکنم صادق باشم. تحریم از مبادلۀ کالا و ارز جلوگیری میکند. نمیگذارد کالا و ارز شما در کشور دیگری راه پیدا کند … حالا وقتش است که در کوتاهترین زمان حرفم را بزنم. میگویم: در تحریم کالا و ارز، مقصر امپریالیسم است؛ اما مقصر اصلی تحریم حرف شما، امپریالیسم نیست، خودتان هستید!»
کتاب سه دقیقه در قیامت
نویسنده: جمعی از نویسندگان
تاریخ نشر: 1398
قسمتی از متن کتاب: «همینطور که اعمال روزانه بررسی میشد به یکی از روزهایی دوران جوانی رسیدیم؛ اواسط دهه هشتاد. یک بار جوان پشت میز گفت: به دستور آقا اباعبدالله علیهالسلام پنج سال از اعمال شما را بخشیدیم. این پنج سال بدون حساب طی میشود با تعجب گفتم: یعنی چی؟؟ گفت: یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوبتان باقی میماند.»
کتاب تکههایی از یک کل منسجم
نویسنده: پونه مقیمی
تاریخ نشر: 1400
قسمتی از نوشته پشت جلد «شايد زندگي پيدا کردن بخشهايي از خودمان در تکهتکههايي از يک کُلِ منسجم است. پيدا کردني که بهاندازه يک عمر طول ميکشد. و تکههايي که همهجا حضور دارند و فقط کافي است ما در مسيرشان قرار بگيريم، آنوقت اگر هشيار باشيم، شايد بخشهايي از خودمان را ببينيم. بخشهايي از خودمان را در رابطهها و در آدمهايي که تجربه ميکنيم، در موقعيتهايي که قرار ميگيريم، در فيلمهايي که ميبينيم، در تاريخي که مرور ميکنيم و حتي در کوچهاي که هيچ عابري ندارد و باد درختهايش را بدون حضورِ تماشاچيان نوازش ميکند.»