یادگیری هر نوع مهارتی با این کلاه مخصوص

چه می شد اگر شما می توانستید با تحریک کردن بخش های مشخصی از مغز از طریق الکترودها مهارت های جدیدی را کسب می کردید؟ آزمایشگاه HRL در تلاش برای انجام این کار است.

یادگیری هر نوع مهارتی با این کلاه مخصوص

به گزارش کلیک، گروه آزمایشگاه هایHRL در مالیبوی کالیفرنیا در اقدامی جالب در تلاش برای آزمایش این روش از طریق یک کلاه الکترودی است.

تیمHRL فعالیت خود را با عنوان Hughes Research Laboratories در سال ۱۹۴۸ آغاز کرد، زمانی که هاوارد هیوز، سرمایه دار با نفوذ و پیشگام در صنعت هوافضای ایالات متحده، خواستار مکانی برای درنوردیدن مرزهای علم شد. این آزمایشگاه قبل از سال ۱۹۶۰ ، اولین لیزر جهان را علاوه بر برخی موارد دیگر، عرضه کرده بود و در سال ۱۹۸۴، مرکز هوش مصنوعی این آزمایشگاه نرم افزاری را برای سیستم های ناوبری خودکار DARPA تولید کرد به طوری که اجداد وسایل نقلیه بدون راننده امروزی محسوب می شود.
این گروه آزمایشگاهی اکنون با عنوان HRL Laboratories شناخته می شود و شرکت های Boeing و GM نیز در آن شریک هستند، آزمایشگاه R&D آن دارای بیش از ۱۰۰۰ مجوز (پتنت) است، برای دولت و شرکت های بزرگ کار انجام می دهد و در بسیاری از زمینه ها از جمله سیستم های هوشمند، تشخیص اشیاء، الکترومغناطیس کاربردی، حسگرها و مواد، علوم اطلاعات و سیستم ها و میکرو الکترونیک پیشگام است.

در ادامه به سراغ دکتر مَتیو فیلیپس رفتیم که چهار سال قبل، از دانشگاه Yale به HRL آمد تا به عنوان یک دانشمند پژوهشگر بر روی تحریک جریان مستقیم بین جمجمه ای (tDCS)، یا توانایی بهبود کسب و نگهداری مهارت های جدید، کار کند. اما چگونه؟ او برای شروع از شبیه ساز پرواز استفاده کرد.
خلبانان خبره مجبور نیستند به کاری که در حال انجام آن هستند فکر کنند. پرواز کردن طی سالیان طولانی ملکه ذهن آنها شده است، بنابراین مسیرهای ارتباطی پروازی در داخل مغز آنها به صورت خودکار و تثبیت شده هستند. در یک پژوهش، فیلیپس خلبانان خبره و تازه کار را با هم مقایسه کرد، هر دوی آنها مانورهای پروازی مشابهی را در شبیه ساز انجام دادند، از جمله یک فرود عمودی بسیار مهیج.

now-you-can-learn-to-fly-a-plane-from-expert-pilot-brainwave-patterns

فیلیپس در ادامه می گوید، تئوری نهفته در تحریک عصبی این است که وقتی این حالت اتفاق می افتد، شما در حال افزایش فرآیندی به نام شکل پذیری مغز هستید، این فرآیند سازوکاری است که هم زمان با یادگیری برنامه های محرک و شناختی جدید توسط شما و ارتباطات جدید می توانند از طریق آن شکل بگیرند و تغییر یابند.
یک هواپیمای مجازی توسط افراد به عنوان یک تست مهارت به پرواز درآمد و هم زمان امواج مغزی آن ها از طریق شش الکترود روی سرپوش ثبت شده و مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت تا در نتیجه آن بتوان یک " ایده آل" ( که به عنوان یک مونتاژ شناخته می شود) را مدل سازی کرد. سپس این تست از طریق تکانه های الکتریکی (tDCS ها) برای افراد تازه کار اعمال شد، به طوری که آن ها یاد گرفتند تا مانورهای پروازی مشابه با افراد خبره را انجام دهند، نتایج نشان داد آن ها مهارت ها را سریع تر و با تاثیر ماندگارتر از افرادی که به صورت تجربی خلبانی را یاد می گیرند، کسب کردند.
فیلیپس به طور مشخص بر روی قشر پیش پیشانی خلفی و جانبی، که مسئول استدلال است و قشر حرکتی، که مسئول توالی های حرکتی پیچیده در خلبان های خبره است تمرکز کرده بود.

۱۴۰۵۲۷۱۰۱۴۵۴_۱_۹۰۰x600

چرا او خلبان ها را به عنوان نمونه های آزمون انتخاب کرد؟

او در همین ارتباط می گوید، ما می خواستیم محدودیت های این ایده را کنار بزنیم که تحریک مغز می تواند یادگیری مهارت های پیچیده در محیط های دنیای واقعی را تسهیل کند. تسلط پیدا کردن در این زمینه ها می تواند ماه ها، اگر نگوییم سال ها، وقت یک فرد را بگیرد. آموزش خلبانی چیزی بود که برای ما جذابیت داشت زیرا ما می توانستیم آن را در یک محیط آزمایشگاهی راه اندازی و کنترل کنیم؛ این محیط قابل اندازه گیری بود و ما می توانستیم نتایج آن را بسنجیم و در دنیای واقعی کاربرد عملی آن را مشاهده کنیم.

اولین بخش پژوهش فیلیپس در ماه فوریه انتشار یافت و بخش بعدی آن قرار است در تابستان منتشر شود، HRL در این تاریخ، یک شبیه سازی سه بعدی از الگوهای مغزی نخبگان منتشر خواهد کرد و آن ها را با الگوهای مغزی افراد مبتدی مقایسه خواهد کرد تا تاثیرات و نتایج تحریک عصبی بر روی هر دو مجموعه را بررسی کرده و پیشرفت های مربوط با عملکرد آنها در طی زمان را به صورت نموداری ارائه کنند.
کاربردهای آینده آن می تواند با در نظر گرفتن امواج مغزی آلفا و تتای ویژه افراد، شخصی سازی های بیشتری را شامل شود، به طوری که بیانگر میزان شدت تمرکز یک فرد بر روی عمل در حال انجام باشد.

Airplane in the sky - Passenger Airliner / aircraft

فیلیپس می گوید، ما می توانیم از این اطلاعات برای پیش بینی برخی از رفتارهای یادگیری استفاده کنیم و بر اساس نوسانات مغزی انفرادی افراد، موثرترین تحریک عصبی برای آن شخص بخصوص را هدف قرار دهیم. برای مثال، در افرادی که عملکرد فیزیکی یا شناختی ممتازی از خود نشان می دهند، بهبود عملکرد آن ها به میزان یک درصد چه مدت طول می کشد؟ این یک درصد برای کسی که از مهارت های بسیار پیشرفته برخوردار است زمان زیادی خواهد بود.
HRL فعلاً صحبتی درباره کاربرد های تجاری آن نکرده است. با این وجود فیلیپس تایید می کند که سازمان های دولتی و شرکت های خارجی علاقه مند هستند به این که چگونه پژوهش ما می تواند به بخش های دیگر نیز تسری یابد. اما ما در حال حاضر نمی توانیم اظهار نظری در این رابطه داشته باشیم.

اما می توان کاربردهای آن را در زمینه آموزش نخبگان در ارتش و کسب مهارت های جاسوسی متصور شد.
این یک فرصت بود تا فیلیپس بتواند برای تخصص علم عصب شناسی خود کاربردهای واقعی پیدا کند، موضوعی که او را به HRL کشانده بود. فیلیپس می گوید: " در مقطع تحصیلات تکمیلی پروفسور گوردون شِفرد استاد من بود، کسی که یک دانشمند واقعی در این زمینه است. او کتاب ارزشمند ساختار سیناپسی مغز را نوشته است، این کتاب از لحاظ مسائل شناخته شده و ناشناخته در آن زمان در حوزه علم عصب شناسی مرا شگفت زده کرد. من تصمیم گرفتم تا یک کار چرخشی در آزمایشگاه او انجام دهم و بر روی مدل های محاسباتی، تصویربرداری بصری، رفتار و ژنتیک و دامنه ای واقعی از پروژه ها کار کنم تا با مجموعه این عصب شناس مدرن آشنا شوم.
اما در نهایت، فیلیپس قصد داشت تا این پژوهش را در قالب پروژه هایی که به طور مستقیم بر زندگی مردم تاثیر دارند تعریف کند، به طوری که چگونگی پایان کار او در HRL را نشان دهد.

ارسال نظر