آیا واقعاً گوگل افراد را خنگ می کند؟

با پیشرفت فناوری و افزایش دسترسی به اینترنت، دسترسی به طیف وسیعی از دانش و اطلاعات را راحت‌تر کرده است. اما آیا این دسترسی کاملا مفید است یا اینکه نکات منفی نیز به همراه دارد؟

آیا واقعاً گوگل افراد را خنگ می کند؟

کلیک- در سال ۲۰۱۲ مونتی پایتون کمدین یک ویدئو پخش کرد که تحقیق یک دوست به نام دیوید دانینگ را نشان می‌داد. وی در آن ویدئو توضیح داد اگر شما خیلی خیلی خنگ هستید پس از کجا خواهید فهمید که خیلی خیلی خنگ هستید؟ شما باید نسبتا باهوش باشید تا بتوانید بفهمید چقدر خنگ هستید.

ویلیام پاندستون از این مساله با نام اثر داننیگ کروگر یاد می کند.

در این کتاب وی این‌طور مطرح می‌کند که آمریکایی‌ها در عصر گوگل فاقد دانش کافی هستند. دنینگ استاد روانشناسی در دانشگاه کرنل متوجه اثر دانینگ کروگر شد. در یک آزمایش آن‌ها دانشجویان را در مورد اطلاعات درزمینه‌های مختلف سنجیدند و سپس از آن‌ها پرسیدند به نظرشان کارشان در پاسخ‌گویی به سوالات چگونه بوده است.

افرادی که بدترین پاسخ‌ها را داده بودند، تصور می‌کردند که بهترین بوده‌اند؛ کسانی که خود را متوسط ارزیابی کردند تقریبا نتیجه کار خود را درست حدس زدند؛ و کسانی که خود را دست‌کم گرفتند بهترین عملکرد را داشتند.

پاندرستون می‌نویسد "کسانی که دانش و مهارت اندکی دارند، در ارزیابی خود کمترین توانایی را دارند." با توجه به عصر اطلاعات این مساله کاملا درست است. زیرا هر چیزی که ما به آن نیاز داریم به‌راحتی در کامپیوترها در دسترس ما هستند، ما به دنبال یادگیری چیزهایی که میدانیم در اینترنت پیدا می‌کنیم، نیستیم.

این مساله توسط دانشمندان به نام اثر گوگل شناخته می‌شود.

در یک مطالعه که در سال ۲۰۱۱ توسط دانشگاه هاروارد انجام شد، داوطلبان ۴۰ حقیقت بی‌اهمیت را در کامپیوترشان تایپ کردند. از نیمی از آن‌ها خواسته شد که آن‌ها را به خاطر بسپارند و از نیمی دیگر خواسته نشد. همچنین به نیمی گفته شد کار آن‌ها به‌طور خودکار ذخیره می‌شود و به نیمی دیگر گفته شد که فورا پاک می‌شود.

سپس از داوطلبان پرسیده شد که چه چیزهایی تایپ کرده‌اند و نتایج شگفت‌انگیز بود.

"کسانی که به آن‌ها گفته‌شده بود اطلاعات را حفظ کنند نمرات بهتری از گروه دیگر کسب نکردند. اما کسانی که تصور می‌کردند کار آن‌ها فورا پاک خواهد شد ، نتیجه بهتری از گروه دیگر داشتند."

پاندرستون معتقد است این نتایج مطابق با سیستم عمل‌گرای مغز است. شکست در یادگیری چیزهای جدید ما را مستعد اثر دانینگ کروگر می‌کند که منجر به پیامدهای منفی دیگر می‌شود.

در یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۰ توسط موسسه ماریست در مورد افکار عمومی متوجه شد یک‌چهارم آمریکایی‌ها نمی‌دانند کشورشان برای استقلال با چه کشوری جنگیده است.

زمانی که نیوزویک از ۱۰۰۰ آمریکایی آزمون شهروندی آمریکا را گرفت، حدود ۴۰ درصد از آن‌ها نمی‌دانستند ایالات‌متحده در جنگ جهانی دوم با چه کشورهای جنگیده است.

در مطالعه‌ای دیگر متوجه شدند که به‌زحمت پنجاه‌درصد آمریکایی‌ها توانستند تصویر توماس جفرسون را در میان تصاویر شناسایی کند، بااین‌وجود که تصویر این شخص از سال ۱۹۳۸ بر روی سکه‌های پنج سنتی حک‌شده است.

در نسل هزاره این مساله حتی بدتر است. یک تحقیق بر روی نسل هزاره نتایج تاسف باری داشت.

"این جوانان در مهارت‌هایی مانند سواد، حساب و حل مساله در محیط غنی از فناوری در مقایسه با همتایان خود در سایر کشورها ضعیف هستند."

پاندستون یک لیست یک صفحه و نیمی از حقایقی تهیه‌کرده است که پنجاه‌درصد افراد نسل هزاره نمی‌دانند. برخی از این حقایق شامل "نظریه نسبیت مال چه کسی است؟....بزرگ‌ترین اقیانوس دنیا....می‌شود.

اطلاعات ضعیف مخصوصا در مورد جغرافی عواقب خوبی ندارد. جهل جغرافیایی به‌طور وسیعی افکار عمومی را در بحران‌های سیاسی شکل می‌دهد.

در سال ۲۰۱۴ نیروهای روسیه وارد اوکراین شدند و آمریکا در مورد واکنش مناسب مناظره کرد. در آن زمان سه دانشمند سیاسی نظرسنجی انجام دادند تا ببینند آمریکایی‌ها می‌دانند اوکراین کجا قرار دارد یا خیر. تنها یک نفر از هر شش نفر توانست پاسخ دهد.

به‌هرحال پاندستون معتقد است برای کاربران اینترنت ضروری است اهمیت حفظ دانش را به یاد داشته باشند و سعی کنند در این رابطه گوش‌به‌زنگ باشند. "یادگیری توانایی‌های شناختی را بهبود می‌بخشد که در هر کاری مفید است. یادگیری باعث می‌شود مغز عملکرد بهتری داشته باشد که به‌نوبه خود باعث درآمد بیشتری می‌شود. مغز ما برای حداکثر عملکرد نیاز به روند یادگیری دارد."

ارسال نظر