نقد و بررسی فیلم انیمیشن Spider-Man: Into the Spider-Verse
رسانه کلیک – مدتی پیش، فیلم انیمیشن Spider-Man: Into the Spider-Verse برندهی اسکار بهترین انیمیشن بلند سال شد و تمامی منتقدان و مخاطبین با نظرهای مثبت خود در مورد این فیلم، صحبت کردند. با نقد و بررسی کلیک در مورد این انیمیشن همراه باشید.
آنقدر از دیدن فیلم انیمیشن Spider-Man: Into the Spider-Verse (به اختصار SM:ITSV ) هیجان زده شدم که همین اول نقد میخواهم تکلیف را روشن کنم، SP:ITSV نه تنها یکی از برترین فیلمهای امسال بود، نه تنها بهترین اثریست که تا به امروز با محوریت اسپایدرمن ساخته شده است، بلکه یکی از بهترین انیمیشنهای تاریخ سینماست. همانقدر شگفت انگیز مثل Toy Story همانقدر پر از اتفاقات با ریتم سرسام آور مثل Finding Nemo همانقدر همزمان احساسی و کمیک مثل Up همانقدر سرگرم کننده و آموزنده مثل COCO و همانقدر خوش تصویر مثل Inside Out.
فیلم به قدری از نظر داستانی و ساختاری قدرتمند است و آنقدر پر شتاب به پیش میرود که از اولین ثانیه تا لحظهای که تیتراژ نهایی نقش میبندد، کاملا غرق فیلم شدهاید و حتی یک ثانیه فرصت برای پلک زدن نداشتهاید. یک ثانیه پلک زدن در هنگام تماشای این فیلم بی نظیر، مساویست با محروم کردن چشم و گوش و مغزتان از یک مهمانی با شکوه. به همهی اینها اضافه کنید کلی غافلگیری ریز و درشت که مدام، سر حالتان میکند. شک نکنید که یکی دو دههی بعد، از SP:ITSV به عنوان یکی از کلاسیکها و تاثیر گذارهای زمان خودش، به نیکی یاد میشود.
گردهمایی غافلگیرکنندهی همهی قهرمانهای فیلمادامهی متن حاوی مطالب و نکاتی است که داستان فیلم را لو میدهد.
پیتر پارکر (با صدا پیشگی جک جانسون) در اولین سکانس فیلم، داستان زندگیاش و مسیر تبدیل شدنش به اسپایدرمن را خیلی سریع توضیح میدهد تا برسیم به داستان اصلی. کات به مایلز مورالس (شامیک مور)، قهرمان اصلی فیلم انیمیشن Spider-Man: Into the Spider-Verse .
مگر میشود استودیوهای چاپ پول هالیوود، تن به ریسک دهند و کلیشهها را بشکنند؟ جواب همهی این سوالها یک بله بزرگ است.
مگر میشود یک فیلم با برند Spider Man ساخت و پیتر پارکر قهرمان اصلیاش نباشد؟ مگر میشود یک نوجوان رنگین پوست تبدیل به قهرمان شکست ناپذیر و همه فن حریف فرنچایز Spider Man شود؟ مگر میشود در سال ۲۰۱۸ که سلیقهی تینیجرها تغییر کرده و راحت طلب شدهاند، یک فیلم انیمیشن را به شیوهی کامیک بوک و کمیک استریپ روایت کرد؟ مگر میشود استودیوهای چاپ پول هالیوود، تن به ریسک دهند و کلیشهها را بشکنند؟ جواب همهی این سوالها یک بله بزرگ است. در این فیلم، همهی رسیکهایی که مارول و دیزنی انجام دادهاند با موفقیت به بار نشسته است.
مایلز که توسط یک عنکبوت رادیواکتیوی نیش خورده است، کم کم متوجه میشود که دومین اسپایدرمن جهان است و چیزی از پیتر پارکر کم نداد و باید جلوی نابود شدن جهان، توسط کینگ پین (لیو شورایبر) و دستیارانش مثل داک آک (کاترین هائن) و پراولر (ماهرشالا علی) را بگیرد.
فیلم SM:ITSV در هر پلانش ثابت میکند که چرا اینچنین درجه یک است. زیرا برای تک تک نماهایش وقت، ایده و سرمایه به درستی صرف شده است. قبل از همه چیز در پیش تولیدش، یک فیلمنامه با انبوهی از جزئیات و لحظات ناب و بامزه توسط فیل لرد (نویسنده و کارگردان دو انیمیشن Cloudy with a Chance of Meatballs و The Lego Movie ) و رادنی راتمن، نوشته شده است. سناریویی که همان مولفههای محبوب هالیوودی برای آموزش به کودکان را در خود دارد. مثل تقدیس خانواده و اینکه در زندگی، خانواده از همه چیز مهمتر است. مثل قهرمان پروری که هر کودکی میتواند یک قهرمان ملی مثل سوپرهیروها باشد. مثل با کنار هم بودن انسانها در لحظات بحرانی، میتوان هر مشکلی را پشت سر گذاشت.
روایت کمیک استریپی فیلم، بینظیر استدربارهی تیم عالی کارگردانی فقط کافیست نگاه کنیم به صحنههای شلوغ اکشن که چقدر همه چیز، به درستی سر جایش قرار دارد و این پاپ آرت بدون نقص، طراحی شده و به تصویر درآمده است.
بعد از فیلمنامه، سونی به سراغ یک تیم سازندهی برای طراحی و توسعه رفتهاند. فیلم، توسط سه نفر کارگردانی شده است؛ رادنی راتمن که تا کنون تجربهی کارگردانی در کارنامه نداشته و بیشتر یک نویسنده و تهیه کننده است، باب پرشیچتی که برای خیلی از فیلمها استوری بورد طراحی کرده است و پیتر رمزی کارگردان دو انیمیشن Monsters vs. Aliens: Mutant Pumpkins from Outer Space و Rise of the Guardians که طراح استوری بورد بسیاری از فیلمهای مهم سینما بوده است. دربارهی تیم عالی کارگردانی فقط کافیست نگاه کنیم به صحنههای شلوغ اکشن که چقدر همه چیز، به درستی سر جایش قرار دارد و این پاپ آرت بدون نقص، طراحی شده و به تصویر درآمده است.
دوباره به فیلم انیمیشن Spider-Man: Into the Spider-Verse بازگردیم، اگر فیلم را ندیدهاید به هیچ وجه ادامهی مطلب را مطالعه نکنید. وقتی در اول نقدم از کلی سورپرایز در فیلم برایتان گفتم، میخواهم بگویم که منظورم چیست. اول از همه ادای دین دلبرانهی فیلم به استن لی (خالق اسپایدر من) که ماسک مرد عنکبوتی میفروشد. سپس در ادامهی داستان، وقتی که جهانهای موازی و بعدهای مختلف، توسط دستگاهی که کینگ پین آزمایش میکند، با هم قاطی میشود، اینجاست که بزرگترین حیرتمان از فیلم را میبینیم. حالا دیگر تنها دو قهرمان اسپایدرمن نداریم، بلکه یکی پس از دیگری قهرمانهای داستان از راه میرسند تا به کمک هم دنیا را نجات دهند.
استاد و شاگرد!این قهرمانان شامل : Peni Parker ژاپنی / آمریکایی و ربات عنکبوتیاش با صدا پیشگی کیمیکو جلن، یک اسپایدرمن برآمده از دنیای فیلمهای نوآر به اسم Spider-Man Noir با صدای نیکولاس کیج که برای اولین بار در سال ۲۰۰۹ کامیک بوکش منتشر شد، یک اسپایدر من خوک شکل به اسم Spider Ham که توسط تام دفالکو در نوامبر ۱۹۸۳ خلق شده و برای این فیلم جان مالانی صدایش را به او قرض داده است و آخرین قهرمان ما Spider Gwen است با نام کامل Spider-Woman (Gwen Stacy) که توسط هیلی استاینفلد صداگذاری شده است و به نامهای White Widow و Ghost Spider هم مشهور است و برای اولین بار در اپیزود دوم کامیک Spider-Verse رونمایی شده است. این گردهمایی جذاب در فیلم SP:ITSV باعث شده است که هواداران پروپا قرص اسپایدرمن حسابی شوکه و سیراب شوند.
سازندگان مردعنکبوتی : در دنیای عنکبوتی هیچ گونه خساستی در ارائهی کاراکترهایشان ندارند و هر ایدهای را که در ذهنشان داشتهاند در طبق اخلاص گذاشتهاند و مثل خیلی از فیلمهای ابرقهرمانی، چندتا چیز را نگه نمیدارند تا در قسمتهای بعدی، رو کنند. بازیگوشی سازندگان و دیدن این همه شخصیت جذاب ( با آن دیالوگهای حساب شده) در کنار هم، کاری با شما میکند که خودتان بگویید ای کاش این ضیافت به این زودیها تمام نشود.
تک تک پلانهای فیلم از نظر طراحی، ساخت و رنگ بندی، چشم نواز استدر روایت با ظرافت داستان، میبینیم که پارکر در نقش معلم به مایلز، آموزش میدهد که چگونه قهرمان جدید مردم باشد و به بلوغ برسد. مایلز اهدافی بلند پروازانه ولی مبهم دارد. اکثر مواقع مردد است و برای انتخاب راه درست، تردید دارد و این عدم اعتماد به نفس از کمبود تجربهی زندگی میآید. بزرگترین درسی که پارکر به او میآموزد این است که چیزی برای آموزش وجود ندارد! این ایمان درونی انسانهاست که آنها را به جلو پیش میبرد و قهرمان داستان ما در لحظهی بحرانی نشان میدهد که هر آدمی اگر به چیزی اعتقاد قلبی و درونی داشته باشد، میتواند هر کاری را انجام دهد. همانطور که در تعابیر مذهبی و روانکانه، آمده است که شناخت خود، واجبترین وظیفهی انسان است.
دیوید دنبی منتقد سرشناس نیویورکر به طعنه در یکی از نقدهایش بر یکی از فیلمهای ابرقهرمانی نوشته بود که: آیا واقعا اینگونه فیلمهای ابرقهرمانی، به جز بچهها و پسر بچههایی که هیکلشان بزرگ شده، مخاطب دیگری هم دارند؟ خیلی مشتاقم که نقد دیوید دنبی را برای فیلم SM:ITSV بخوانم و چهرهی پشیمانش را ببینم.